۱۳۸۶ اسفند ۱, چهارشنبه

اندر فواید چت!

از حق نگذریم «چت» هم نعمتی است ها!
مثلا من کجا می توانم چشم در چشم کسی که باهاش رودربایستی دارم - وقتی در حال صحبت کردن است - قربان صدقه ی حرف زدن و خندیدن و اصطلاحات قشنگ اش بروم؟! مثلا وقتی می خندد بگویم «جان! قربون خندیدن ات برم!» یا وقتی آیکون گریه را می فرستد بگویم «تو بزرگ شدی! مرد که گریه نمی کنه! باریکلا پسر گل ام! گریه...؟ نه...!» یا ...
ولی باز هم face to face یک چیز دیگر است! این برق چشم هاست که آدم را محصور می کند. این زنگ صداست که گوش نواز است. این گرمی لبخند است که دل را می لرزاند.
باهام موافق نیستید؟
-
پی نوشت1: به قول شاعر «زنگ صداتُ دوست دارم، مثِ لالایی اه! برق چشاتُ دوست دارم، شب مهتابی اه! عطر و هواتُ دوست دارم، بوی بارون میده! طرز نگاتُ دوست دارم، به آدم جون میده!»
پی نوشت2: ببخشید اگه یه کم رنگ و روم زرد شده!

۱ نظر:

ناشناس گفت...

این پست شما مخاطب خاصی داشت؟ اصلا یه سوال کلی تر: وبلاگ شما مخاطب خاصی داره؟

راستی شاعر در جواب شاعر می فرماید:
زدست ديده ودل هردو فرياد
كه هرچه ديده بيند دل كند ياد
بسازم خنجري نيشش زفولاد
زنم بر ديده تا دل گردد آزاد