۱۳۸۶ بهمن ۲۹, دوشنبه

گره ی کور

تپش
قلب ام را از جا می کند و
تو
نوازش می کردی
گوشه های نایاب دل ام را
که کشف امروزت بود.
من
دلتنگ انگشتان ات بودم و
تو
خیال ات را پر داده بودی در خیال من.
من انگشتان ام را از خود می راندم و
سوزش نگاه تو بود
که ذوب می کرد خیال ام را
و انگشتان من بود
که یک به یک انگشتان تو را فتح می کرد.
شانه ات هم نشین شانه ام بود و
سر انگشتان ات
گره از خیال ام می گشود.
من
سرفه ای کردم از شوق و
شبنمی گونه ام را تر کرد.
زانوی تو
تر شد از شبنم چشمانم
گره ی کوری بود
گیسوان من و انگشتان تو.

هیچ نظری موجود نیست: