۱۳۸۷ تیر ۷, جمعه

چقدر نمي‌خواهم...

چقدر نوشتنم نمي‌آيد.
چقدر مي‌خواهم ننويسم همه‌ي چيزهايي را كه در دلم مي‌گذرد. اين‌جا و اين‌ها محرم نيستند، در حرم يار نمانند.
فقط براي شما مي‌نويسم؛ شمايي كه محرم دل هستيد و در حرم يار، ماندگار.
مي‌نويسم برايتان، اينجا نه، روي برگ‌هايي سفيد با پوشش نارنجي.

۱۳۸۷ خرداد ۲۴, جمعه

در ادامه‌ي پست قبل...

هر‌چند دنيا را گه (goh) گرفته، اما هنوز هستند كساني كه گرفتار نشده‌اند...
كسي هست، كسي كه مي‌بينمش، كسي كه دوستش دارم.

۱۳۸۷ خرداد ۲۱, سه‌شنبه

دنيا را گه (goh) گرفته... مي‌دانستيد؟

پي‌نوشت ادبي: دنيا و اغلب آدم‌هاش به لجن كشيده شده‌اند.

۱۳۸۷ خرداد ۱۲, یکشنبه

نيستي ببيني!

وقتي داشتم از حال مي‌رفتم، نبودي...