۱۳۸۶ اسفند ۱۴, سه‌شنبه

تجربه ی اسف بار!

امروز به امید ملاقاتی خوشایند با فیلم منتخب تماشاچیان جشنواره ی امسال به حوزه ی هنری رفته بودم. «همیشه پای یک زن در میان است» را نمی شد مزخرف تر این ساخت. همه چیز در نازل ترین حد ممکن بود. اشتباه نکنید، اصلا منظورم جمعیت زیاد و نشستن روی زمین و خاکی شدن و لگد خوردن و این حرف ها نیست. منظورم تفاوت فاحش بین حبیب رضایی ِ نوستالژی هایم و امیر علی ِ فیلم است. منظورم هیچ بودن فیلم نامه است. منظورم پوزخند هایی است که هرگزدوست نداشتم به مهران مدیری بزنم و زدم. منظورم تمام آن خاطرات زیبایی است که کمال تبریزی سال ها زحمت کشیده بود تا با «شیدا» و «لیلی با من است» و «مارمولک» و «گاهی به آسمان نگاه کن» و امثالهم در ذهن ام - و چه بسا قلبم - ثبت کند و موفق هم شده بود. منظورم آتشی است که امروز در دلم فکند و به معنای واقعی گند زد به سال ها کمال گرایی و کمال پسندی! «توفیق اجباری» ِ لطیفی این همه به نوستالژی هایم تّف نکرده بود که فیلم شما کرد، بد هم کرد، شاید هم بدتر!
متاسفم آقای تبریزی،
برای شما،
برای خودم،
برای سینما،
و برای فیلمی که شما را در ذهن ام خراب کرد.
کاش این فیلم تان را هرگز نمی دیدم...

۲ نظر:

ناشناس گفت...

ای تماشا چی نما! مگه نمی گید فیلم منتخب تماشاچی ها بوده!

ناشناس گفت...

از بالا نگاه کرده بودی به این فیلم
شاید عمدی در کار بوده ;)
گمی فیلم را از دید کمال تبریزی و فکر افروخته اش نگاه کن. این آدم حرف ها داشت در این فیلم و شاید به دیدن تیتراژش می ارزید که بروی و نگاه کنی همه مسخره بازی های حبیب رضایی و تیر اندازی های گلشیفته را...
باید شیفته قلم تبریز باشی تا کمی هم به او حق بدهی تا این طور فیلم بسازد
این یک اعتراض است
:D
یا علی