۱۳۸۶ اسفند ۱۸, شنبه

ما می رویم سفر!

خانه ی ما - و ساکنین این خانه - خیلی باحال اند! خانه ی ما از آن خانه هایی است که وقتی کسی واردش می شود، با اُردنگی باید انداختش بیرون! حالا چرا؟ چون طرف تا به حال خانه ای به این سر زندگی در عمرش ندیده! همسایه ها هیچ وقت از دست ما آسایش ندارند، البته می دانم که اگر یک روز سر و صدای ما را نشنوند، دپرس می شوند! سر سفره ی ناهار و شام همیشه با هم می گوییم و می خندیم و سر و صدا می کنیم. اتفاقات و تصمیمات مهم زندگی مان هم همیشه سر همین سفره به سرانجام می رسد!
امروز ظهر هم سر ناهار به این نتیجه رسیدیم که بهتر است چند روزی از عید نوروز را به سفر برویم. مامان و بابا نشستند پای آگهی روزنامه ها و من و خواهرم آمدیم در دهکده ی جهانی به دنبال تور بگردیم!
سیزده روز دور ِ آسیا، یک میلیون و خورده ای!
سفر به آفریقای جنوبی، ... ( هانیه داد می زند: همینه! همین رو رزرو کن! خوراک خودمونه!!)
من بلند بلند می گویم: می خوام «دور دنیا در هشتاد روز» را سرچ کنم! (همه می زنند زیر خنده!)
بابا می گوید: تور هوایی برای رامسر نداره؟! (مامان چشم غره می رود که «مگه تا رامسر چقدر راهه که هوایی بریم؟»)
یک سایتی پیدا می کنم که برای شیراز تور نوروزی دارد و آنلاین می شود ثبت نام کرد. به همه خبرش را می دهم. کلیک که می کنم، می گوید: «همه ی صورتحساب همین جا باید پرداخت شود»! به سرعت روی Back کلیک می کنم، می ترسم که یک دست از مانیتور بیرون بیاید و یقه ام را بگیرد و بگوید «پول وَده»! لینکش را نگه می دارم که فردا با شماره اش تماس بگیرم. به دهکده ی جهانی اطمینان ندارم.
-
پی نوشت: شما توری که جای خالی داشته باشد، سراغ ندارید؟ هر جا که باشد، فرقی نمی کند؛ شیراز، اصفهان، رامسر، قشم، کیش، ...

۲ نظر:

ناشناس گفت...

زیاد اهل تور نیستم! نیستیم! من یکی که ترجیح میدم عید برم یزد! البته با خونواده! بعد یه روز ناهار بریم تو یکی از این جیگرکی های زیر گذر امیرچخماق و دو سه دست کله پاچه بزنیم تو رگ! همه با هم!
حالا بگذریم که من اصلا اهل کله پاچه نیستم!

ناشناس گفت...

پي‌نوشت: نه!